شوهرم دست بزن داره سیگار مشروب چت با زن ها گوشیشو رمزشو از اول ازدواج نمیدونم تازه بچه هم نمیخاد ازم تازه دیشب دعوامون شد گف بچه میخوای برو خونه بابات وایستا یکی بیاد بگیرتت از اون بچه بیار خیلی بی غیرت شد دیشب که اینو گف به معنای واقعی شکستم قلبم به درد اومد آخه چقد یه آدم میتونه بی غیرت باشه😢از طلاق دوباره میترسم آخه واسه دومین بار از حرف و نگاه مردم از اینکه آینده م چی میشه از همه ی اینا میترسم ولی شوهرم هیچ آینده ای با من نمیبینه همش کتکم میزنه تحقیرم میکنه تازه چن دفعه هم بیرونم کرده
اگه واقعا عذاب میکشی از حرف مردم نترس. موقعی که تحقیر میشی کتک میخوری مردم کجان؟ اگه فکر میکنی بتونی تا حدودی روابط رو درست کنی بمون ولی هیچکس عوض نمیشه فثط بدتر میشه
من خدا رومیبینم به شکل نور درمحیطی نیمه روشن پراز عطر گل با نورهای کوچک معلق درهوا با چشمه کوچک زلال صدای اهنگ صبح درمادرید گوش رو نوازش میکنه ومن درآغوش خداوندم دوستم داره بدون که به من نیازی داشته باشه.
آخه میگم زندگی سختی و بلندی زیاد داره زود تسلیم نشم
منم همینو میگفتم دوستش هم داشتم. ولی همش بیرونم میکرد. این بار اخر توی جنگ بیرونم کرد منم رفتم. الان هشت روزه یه کلمه هم حرف نزدیم. دلم گرفته ولی وقتی نمیخاد کاری نمیشه کرد