پدر و مادر پسره خوب بودن
پسره خودش با ۵۰ کیلو وزن و یه چهره ی که مشخص بود بنده خدا مشکل داره
بعد شروع کرد حرف زدن گفت من رنگ سبز دوست دارم
انگار همه دغدغش همین بود
خیلی خوشحال که دارن براش زن میگیرن
اما هیچ ذهنیتی از ازدواج نداشت
اصلا عقب افتاده بود بنده خدا ، حالیش نبود
میخواست یه شیرینی برداره بخوره نمیتونست