من جونم درمیره برا بچم عشق من همه زندگیمه
حالا کاری به اون هایی ندارم ک ب ناچار و از روی اجبار و فشار مجبور شدن
ولی مثلا زن دوست شوهرم سه تا بچه رو که آخریه هنوز پوشکی بوده و نمیتونسته راه بره رو ول میکنه و میره با ی مرد دیگه و اخرشم با اون طرف ازدواج میکنه فقط بخاطر اینکه طرف پولدارتر از شوهرش بوده
نگو که به جوابش میرسی
بویی از انسانیت نبردن
در جایگاهی نیستیم که گسی قضاوت کنیم گاهی زندگی انقدر سخت که ادمی مجبور از عزیز ترین خودش بزنه
یک طرفه قضاوت نکنین
بعضی چیزها ممکنه حقیقت نداشته باشه
دیگه اگه عقل داشتن که سه تا بچه نمیوردن
دختر خاله من اومد عروسی برادرش بعد الکی بهونه کرد دیگه نرفت دختر چهارسالش بود تو دادگاه هلش داده بود طرف شوهرش گفته بود بیا توله تو ببر،بعد ده سال رفت بچه رو ببینه دخترش گفته بود هنوزم یادمه تو دادگاه هلم دادی
نمی دونم بهتره قضاوت نکنیم کسی رو ما تو زندگیشون نبودیم الان همکار شوهرم پدرخانومش فوت کرده به خانومه ارث زیادی رسیده سریع رفته یه ماشین گرون خریده و وقتی شوهرش ماموریت بوده کل خونه رو خالی کرده و درخواست طلاق داده اینا رو همکار شوهرم اینجوری تعریف کرده ولی من نمی دونم اگر از اون زن بپرسیم از شوهرش چیا که نمی گه و به کجا رسیده حاضره با دو تا دختر نوجوون اینکارا رو بکنه
هیچی نمیدونم ، و واقعا از کنکاش و قضاوت مخصوصا در این مسائل بی نهایت میترسم ، اصلا ترجیح میدم بهش فکر نکنم
بعضیا اصلأ بویی از انسانیت نبردن
