مادر شوهرم رفته بود مسافرت
کلی سوغاتی و... برامون آورده بود
مهربونه کلا
بعد لا به لای دو تا گلسر گرفته بود یکی شو داد به من
منم رفتیم خونه گذاشتم کشوی پاتختی.
چن روز گذشته از این چيزا
بعد چند روز اومديم خونشون
نشسته بودیم همه همون گلسر دست دخترم بود
یه دفعه دخترم نه گذاشت نه برداشت گفت عزیز جون مامانم گلسر شو انداخت دور 😱😨😨😨😤😤
ینی بخدا خیلی ضایع بود
مادر شوهرمم گفت انداخت دور؟😒😠
من 😭😭😱😱😨😨😵😵😟😟
گفتم حالا بیا ثابت کن ننداختم دور
بخدا تو کشو گذاشتم
خلاصه فک کنم باور نکرد.
خیلی زشت شد بخدا فک کرد بدم اومده از سوغاتی ش
ديگه نميشد بیشتر توضیح بدم همچين ر....ی...د دخترم که نتونستم جمعش کنم.