اول اینو بگم که من ادم خیلی محتاط و حساسیم سر بی عدالتی و حق الناس و تا الان ریالی چوب کبریتی حق کسیو نخوردم ولی برا اولین بار کاری کردم که از دیروز تا حالا کلی براش گریه کردم و ناراحتم دیروز رفته بودیم لواسان و چند تا خانم بودیم همینطور که راه میرفتیم رسیدیم به یه درخت که یه قسمت از شاخه هاش کلا بیرون تو کوچه بود همه رفتن چنتا گیلاس چیدن و خوردن ولی من نرفتم رد شدیم موقع برگشت من جلوتر از همه میرفتم دوباره رسیدیم به اون شاخه یهو هوس کردم ن برا خوردن دلم خواست یکی دو تا بچینم همین که دو تا چیدم و خواستم برم یه ماشینی پشتم وایساد صدا کرد خانم من برگشتم با یه حالت خیلی بدی گفت رسیده ان؟ من قفل کردم اصلا زبونم بند اومد گفت خجالت بکش بروووو خجالت بکش ینی آبروم رفت انقدر خورد شدم که پام جون نداشت دستمو گرفتم به دیوار از دیروز عذاب وجدان دارم من هیچوقت ازین کارا نکردم کاش نمیچیدم اصلا بحث خوردنش نبود فقط رو شاخه خوشم اومد
می گفت : همه چی رو نگو...هر چی بگی ،بیرون میاد میره تو هوا تا یه روزی یه جا سبز شه! چیزی که نمی دونی رو نگو چیزی که نمی خوای بشه رو نگو...چیزی که خوش نیست رو نگو...چیزی که میشه بدبختی کسی رو نگو... حرف های خوب بزن، بذار بیان یه جا بشینن سبز بشن💚