تو زرنگ بودی استفاده میکردی از شرایط😂😂
منو با عروسک گول میزد شوهر دختر خالم
وای تا برات یه خاطرشو بگم
من هفت سالم بود تازه خوندن یاد گرفته بودم اینا هم چند سال بود ازدواج کرده بودن خلاصه شوهردخترخالم گفت برو فلان چیزو از تو کمد بیار زیر اون وسیله اندازه بیستا برگه دست نویس بود
<مثل اینکه دوره نامزدی برای هم نامه عاشقانه مینوشتن😁>
منم خب درست بلد نبودم بخونم ولی یکمشو متوجه شده بودم با لبخند شیطانی رفتم لوشون بدم😂
شوهر دختر خالم تا برگه هارو تو دستم دید سریع طی عملیاتی انتحاری ازم گرفتشون اجازه لو رفتن نداد😂😂