امتحانی داشتیم امروز ما..
جایتان خالی پر از درد و بلا …
چشم بر هر طرفی میدوختم..
از فشار و استرس میسوختم..💔
دانش اموزان همه در تب و تاب
دست ها لرزان و روزم همچو شب!
آن یکی افتاده با حال بدش ..
خون و کف قاطی به روی پیرهنش
این یکی ، های های گریه سردهد…
دیگری نبضش به سختی میزند…!
چشم ها رو به سیاهی می رود
گوش ها هم بشنود ، یا نشنود…
هریکی حال بدی ما داشتیم
زنده مان را مرده می پنداشتیم!