بچهها دو روز پیش من مرخصی گرفتم که با اون بتونم وقت بگذرونم
بعد فقط دو ساعت تو ظهر میخواستم با مامانم برم مغازه که منو آورد تا خونه گفتم عصر بیا دنبالم گفت نه و من کار دارم و اینا
بعدش ظهر بهم زنگ زد که من گفتم نه خودمون میایم خونه و گفتم شبم نمیتونم بیام چون میخوایم بریم مغازه
دو روزه نه زنگی نه پیامی فقط تو اینستا پست میفرستاد
بهش گله کردم اونم گفت به خاطر همون روز که با مامانت رقتی ناراحت بودم و خیلی دوندگی کردم همراهی نکردی سرد شدم برا همین نبودم و الان باید از دلم در بیاری!!!
بچهها خب من که نمیتونم هرچی اون خواست بشم بالاخره کار داشتم منم بهم برخورده که منو گذاشت گفت کار دارم
چی باید بهش میگفتم
وای خدا چقد من به این چیزا فکر میکنم