شوهرم اولم ک اخلاقش خوب نبود دس بزن داشت و خیانتم کرد باوجود بچه ازش جداشدم شوهرالانم پیش خانوادش زندگی میکنیم خیلی ب زندگیمون دخالت میکنن همه جوره ایراد ازمن میگیره نمیدونم پوستت تیره هس اصن رابطه هم نداریم یدونم بچه داریم این ازدواج اولشه من دوم هرچی میخوام میگه تو ی بار طلاق گرفتی نمیگیره خودش هزار تاایراد داره تو ی ماه ی بار حموم میره رفیق بازه پیش خانوادش همه جوره بی احترامی میکنه منو میزنه پیش اونا دگ کم اوردم حتی رابطه هم نداریم اومدم خونه پدرم الان ی هفته هس بچم ۱۴ ماهشه از شیر گرفتم دگ جونی واسم نمونده بود الان نمدونم چ خاکی توسرم کنم
کاش هیچ وقت ازدواج مجدد نمیکردی
شما چرا برای انتخاب دومت
دقت بیشتری به خرج ندادی
متاسفم ولی به نظرم دومی رو عجله کردی عزیزم .نباید راضی میشدی پیش خانواده اش زندگی کنی .
پسر مجردم یکم کنار اومدن باهاش سخته .
دلم به حال بچه هات میسوزه فقط
شاید اینکه قبلا ازدواج کردی تو دلش تعصب داره و دل چرکینه
مگه خودش تمایل نداشت به ازدواج؟
دختر زندگی برا بعضیا عسله برا ماها زهر مار
دیدی اولی بده باید میرفتی سر کار برا خودت مستقل میشدی ب اردواجم فکر نمیکردی
حالام زود جدا نشو .اگه عسر و خرج نداری صبوری کن .همیشه اینطوری نمیمونه .به داشته هات شکر کن و نداشته هارو کمرنگ ببین.
عزیزم خانواده خودت و همسرت تو یک روستا هستن یا پدرت اینا جای دیگه زندگی میکنن؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
13 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
