داستان زندگي لعنتي

ن اون علی بود ک کات کرده باهاش.الان خواستگارش یه نفردیگس

سلام استارترخوندم داستانوخدابدلت ارامش بده قشنگ ترین روزهات روداغون کردی امااصلادیرنیس هنوزسنی نداری پیشنهادترمیم خوبه امامن یه پیشنهاددیگ ام دارم باخیال راحت عاشق شووازدواج کن وچندروزقبل ازمعاینه بروپیش ماما وقت بگیرهماهنگ کن شرایطتوبگووبهش یه پولی بده بگوجلوی شوهرت بگه بکارتت ازاون مدل هاس ک خون نمیادوسالمی تماااام

خودم شرایط توروداشتم بااین تفاوت ک ازدواج کردیم عاشق هم بودیم امااون اتفاق تودوستی افتادیه سال بعدازدواج کردیم وبچه داریم روزقبل عقدک بامادش ومادرم خواستیم بریم معاینه دوتایی رفتیم زیرمیزی دادیم ک جلوی مامانم اینابگه سالمم توام این کاروکن بدون شوهرت قبلش برو.فقط ی چیزالانابرویه معاینه شایدخودبخودترمیم شده باشه چون خیلی وقته ازش گذشته.کامل درکت کردم چون خودمم اون موقع هاقیدزندگی زده بودم

نه،،،پاسخگوی مسائل شرعی هستن،،،ضمنا خانوم ها هم به مرتبه اجتهاد میرسن ولی مرجع تقلید بقیه نمتونن باشن

اسی جون خیلی واست ناراحت شدم حالا سنت کم بوده بچگی کردی از ترس ابروت ادامه دادی دیگه بهش فکر نکن خودوتو با درس و زندگیت مشغول کن هنوزم سنت کمه میتونی اینده ی خوبی بسازی همه چی که عشق و ازدواج نیست

اونم ایشالله به موقعش 

منم با همسرم دوست بودم من یه حس معمولی همراه با احترام بهش داشتم ولی اون طفلک عاشقم بود و اینو از کاراش می فهمیدم . خیلی باهاش سرد بودم وهمین هم باعث شد براش یه موجود دست نیافتنی بشم . همیشه هم بهم میگه تو خجالت نمیکشی اون موقعها منو دوست نداشتی . ولی الان ثانیه به ثانیه عاشق تر میشم . 

اخی عزیزم ما چقد پاستوریزه بودیم

اتفاقا من عاشقش بودم خیلی خیلیم بهش حس داشتم ولی اصلا نمیتونستم خودمو راضی کنم که بهش نزدیک شم دیگه تحمل کردیم تا محرم شدیم

خوشبخت باشی عزیزم 

مرسی عزیزم و همچنین شما 😍

عزیزم اول بهت بگم خیلی قلم روانی داری بعدم به خاطر عذابایی که کشیدی ناراحت شدم برات ولی ی کم فکرتو تغییر بده کل زندگی ی دختر بکارتش نیست که اینقدر ذرگیرشی گذشته ها گذشته ی تغییر اساسی تو زندگیت بده همین که تونستی از اون پسر دوری کنی نشون میده خیلی شجاعی کاری که هر آدمی توانایی انجامش رو نداره تو داشتی و انجامش دادی دست بذار رو زانوهات بلند شو به امید خدا ی زندگی زیبا و شیرین رو شروع کن درستو شروع کن ی جا خودتو مشغول کن سعی کن پیشرفت کنی خیلی زود اونی که لایقش هستی خودش میاد تو زندگیت شک نکن کافیه باور داشته باشی

ان الله یحب التوابین

عزیزم تو بچگی یه اشتباهی بوده و گذشته رفته...چرا بکارتتو ترمیم نمیکنی ؟تو کرج ماما زیاد داریم ترمیم کنه

خیلی واست ناراحت شدم واقعا سخته آدم یهو همه چیزشو از دست بده و بخواد دوباره از صفر شروع کنه و آفرین به تو که این قدرت رو داری به این باور رسیدی که خودت از همه چیز و همه کس واجبتری. تو بالاترین سختیها رو پشت سر گذاشتی پس دیگه به غم گذشته فکر نکن راه درست رو انتخاب کنه ادامه بده. خداروشکر که مادره پسره نذاشت باهاش ازدواج وگرنه الان معلوم نبود سرنوشتت چطور میشه. تو همه متنات خدا همش کنارت بوده و این بزرگترین نعمته. امیدوارم به مرحله ای از زندگیت برسی که همه تورو به عنوان الگوی موفقیت و قدرت بدونن.