2777
2789

چهار سال با اعتیاد و بیماری اعصاب روانی که همسرم داره زندگی کردم تحمل کردم

خونوادش همایتش نکردن فقط منو خونوادم بودیم کنارش

امسال دیدم ترک نمیکنه چندبار بهش گفتم قبول نکرد

رفتم مهریمو اجرا گذاشتم کلی هزینه کردم

مهریه ام که داشت نقد میشد همسرم به التماس افتاد که برگرد

منم باکلی واسطه گری اطرافیان برگشتم سر خونه زندگیم

اما حق طلاق ازش گرفتم

اونم گفت خونه به نامت میکنم

الان که داریم خونه دار میشیم حاظر نیست خونه به نامم کنه با اینکه یه مبلغی کم داریم من خودم گفتم طلا میفروشم

اما با این وجود حاظر نیست خونه به نامم کنه

میگه رفتی مهریه گذاشتی اجرا از کجا معلوم دوباره اینکار و نکنی

منم بهش گفتم ۶ سال باهات زندگی میکنم چهار سال اعتیادتو توهماتتو تحمل کردم من واسه اعتیادت رفتم مهریه گذاشتم اجرا که بهت تلنگر بزنم به خودت بیای ترک نکنی زندگیمون نابود میشه اما متوجه نیست اصلا

هر روز بهم تعنه میزنه مهریه گذاشتی اجرا

چرا نمی‌فهمه که من بخاطره اعتیادش مهریه اجرا گذاشتم نه از خوشی.

دارم به جنون میرسم

سه ماهه از قهر برگشتم

فکر میکنم اشتباه کردم پرونده مهریه ام رو مختومه کردم

این آدم درست بشو نیست.

میخواد همه طلاهامو بفروشه اونوقت خونه هم به نامم نکنه

میگم خودت قول دادی میگه غلط کردم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خب حداقل طلاهاتو نفروش

اره بهش گفتم ماشینو بفروش

چندسال پیش واسه خرید ماشین طلا فروختم اما کامل واسم نخرید گفت عوضش ماشین به نامت کردم

منم گفتم باشه پس ماشینو بفروش واسه خونه از پولشم که میمونه طلای منو که واسه خرید ماشین فروختی بخر

اما اصلا خوشش نیومد

باید یکم زمان بدی تا دوباره اعتماد کنه بهتانقدر کلید نکن برای بنام زدنهرچی بیشتر اصرار کنی بیشتر شک ...

آخه بخدا قصدم زندگیه

بعدشم بیماریش اسکیزوفرنی

قبول کردم باهاش زندگی کنم چون دلم واسش میسوزه

می‌خوام بچه دار بشم

واسه این اصرار دارم خونه به نامم کنه

که بچه دار میشم خیالم راحت باشه سمت اعتیاد نره چ داروهاشم همیشه مصرف کنه 

خب حق بده بترسه دیگه... همه ی طلاتو نده یه بخشیشو بده اعتمادشو بدست بیار.

همشو نمیدم ولی میترسم

از خونوادش میترسم که اگه بیماریش شدت بگیره خونرو از چنگ شوهرم درنیارن

ببخشید دور از جونت بگو منم غلط کردم برگشتم ولی اشتباهم راه برگشت داره .یا طلا نمیدم یا حداقل نصف نصف

دقیقا همینو امشب گفتم با کلی بغضو گریه بهش گفتم

اشتباه کردم برگشتم

همشو نمیدم ولی میترسماز خونوادش میترسم که اگه بیماریش شدت بگیره خونرو از چنگ شوهرم درنیارن

اگر از طلاهای شما هم داره استفاده میکنه حداقل مالکیت خونه باید نصف بشه بین خودتون. به هیچ عنوان از حقتون نگذرین حالا به هر طریقی... 

آخه بخدا قصدم زندگیهبعدشم بیماریش اسکیزوفرنیقبول کردم باهاش زندگی کنم چون دلم واسش میسوزهمی‌خوام بچه ...

خانم شما اگه ميخاي بچه دار بشي پس داستان بيماري و اعتياد رو بزرگ نكن

وقتي نميخاي جدا شي رفتي دنبال مهريه خب چطوري اعتماد كنه خونه به نامت كنه ماشين هم ك بنامت هست

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  4 ساعت پیش
توسط   naziiiiiiiiiiiii6971  |  5 ساعت پیش