خستم خدا میخوام بیام پیشت میخوام بغلت کنم بدون اینکه چیز دیگه ای ببینم و یا بشنوم همه میگن ضعیفه نمیتونه ادامه بده اما تاول ها و ترک های نامهربونی های روی پاهام نمیزاره دیگه بهشون تکیه کنم و روشون بایستم الان هم فقط نشستم و به عبور بقیه از کنارم زل زدم یک نفر دو نفر سه نفر .... اما دیگه خستم دلم راضیه با این تسلیم ولی تنم رفیق نیمه راه شده هر چی میگم مسیر این دنیا به درد نمیخوره حاضره بسوزه حاضر پاره پاره بشه اما ادامه بده . شاید حق با اونه شاید واقعا آخرش خوبه شاید واقعا آخرش اونی باشه که میخوام ولی خستم خدا .......