داماد بزرگمون خیلی بیخیاله اینم گیر داده ب اون...میگه هرموقع اون ابجیتو برد منم تورو میبرم😐
تنها نمیذاره
بگو پدرم اگر اتفاقی بیفته براش تورو نمیبخشم بگو من تورو باشعور تر از دامادمون میدونستم اون در حدی نیست تو ازش پیروی کنید
بگو خودم میتونستم برم ولی فکر کردم تو همراهم میای احتیاج نبود این کارو بکنم دیدی گوش نمیده برو
واقعا که
آدم میمونه در مقابل بعصی ها چی بگه یکم اراده و شخصیت داشته باش
یعنی چی نمیزاره
من از اینجا تا خونه پدرم ۲۰ ساعت راهه خودم تنها رفتم بعد ۶ ساعت چیه
با دعوا بدتر لج میکنه با زبون بگو کاش میشد مثل همیشه تو بهتر از فلانی باشی که بازم سرمو بالا بگیرم
باآبجیت تو ی شهر اگه هستید که خوبه زن حسابی
گذرنامه نمیخواد که شوهرت اجازه بده
پاشید با آبجیت برید گوربابای شوهرهاتون
برای همین چیزاست دوست دارم پسر داشته باشم دیگه اینم از داماد به جای اینکه برن پیشش بمونن هر کاری دارن انجام بدن حالا لج هم میکن اگه پدر خودشون هم بود اینجوری میکردن استارتر حالا برادر داری
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
