بچها خواهش میکنم اول از همه گارد نداشته باشید به چیزای که میگم و خواهرانه خودتونو بزارید جای من قضاوت کنید و نظر بدید بچها من چند وقته سر ماجرای که با پدر شوهرم داشتم خونه پدر شوهرم نمیرم چرا چون منو از خونه بیرون کرد شوهرمم باهاش بحث کرده به اصطلاح باهاش قهره
خلاصه ما ی شهر دیکه زندگی میکنیم دو هفته ی بار دو روز میایم شهرمونو میریم الان من که خونه مادر شوهرم اینا نمیریم اما شوهرم وقتی باباش میره بیرون صبح دو ساعت
باز غروب دو سه ساعت میگه برم خونمون شام ناهار نه ها فقط همینطوری اصلا یه ذره کمتر نمیکنع
مامانش یه کلمه دلجویی نکرد از من
حتی من بار اخر دعوتش کردم برای جای نتونست نیومد یه زنگ نزد ب من عذر خواهی کنه فقط از مشهد براش سوغات فرستادم زنگ زد تشکر کرد من خیلی ناراحتم احساس میکنم الان مامانش اینا میگن گور بابای دختره پسرمون که میاد پیشمون
الان نگید با باباش قهر کرد کلا همسرم رابطه خیلی خوبی ام باباش نداشت یعنی فرقی نمیکنه براشون کلا قهرم نبودیم برا مامانس اینا میومد
خلاصه بچها من چیکار کنم نگید عوضی نگید ادم بیشعوریم حالمو درک کنید تو این شرایط چیکار کنم
نگید خونه مادرشه نمیتونه نره نمیگم نره میگم انقد اوکیه انگار من اصلا براش مهم نیستم میره اونجا بدون من من باشم باشم نباشمم مهم نیس
