شدم یه تیکه سنگ من تازه ۱۸سالم شد
انقد خنثی شدم و بی خیال همه چیزم که گاهی وقتا دوستی ازم سوال میپرسه میگم چیزی نپرس چون حوصله ندارم فکر کنم به سوال
ارتباط اجتماعیم خوبه و شاغلم
آدما فکر میکنن من خیلی خوبم و این بخاطر چهره مظلومهه😭نمیدونن چه ادم بدی ام
انقدی خنثی ام که دلم نمیخاد تو رابطه باشم و به کسی حسی ندارم پدر بزرگ ام که وجودم بود فوت شد و من حتی یکسال شده سر خاکش نرفتم و حتی یادش ام نیافتادم
یا مادر بزرگ ام مریضه و برام مهم نیست و فکر میکنم دوسش ندارم
یا محبتای مادرم و پدرم 😭😭
خدا کاشکی منو از زمین برداره
من افسردگی ندارم
اما آنقدر بی رمقم که اتاقم به مدت یکماه کلا لباسا و همه چیز وسط بود
و اصلا بخودم نمیرسم انقد ساده و بی آرایش منو دیدن همه حتی ابرو هام برس کنم همه میفهمن
از خدا هم دور شدم💔