پنجشنبه صب باهم حرف زدیم (رلم = خواستگارم)
دیگه آن نشد منم پیگیر نشدم جمعه هیچی بیخبر از هم
شنبه ب داییم زنگ زدم گفت میخوام برم اصفهان برای کار رلمم میبره با خودش (رفیقن)
گفتم اها باشه راستی نمیدونی چرا دوروزه آن نشده گفت گوشیش پنجشنبه شکست
امشب برگشتن فردا تازه گوشیشو میخواد بده تعمیر کنن
وای تحملم تموم شد حتی نمیدونه ک من حالشو از داییم پرسیدم گفتم بهش نگو تا فک نکنه خیلی پیگیرشم
موندم چطور بدون گشی دووم میاره 🤣
سالی دوبار گوشی میشکنه در حدی ک تعمیر نمیشن جدید میخره
از دستش میوفته همش اصن حواس نداره
دلتنگم 🥺💔