2777
2789
عنوان

کلاهبرداری

68 بازدید | 11 پست

سلام من گول خوردم و با کارتمو اجاره دادم اصلا نمیدونستم همچین چیزی هست

تازه فهمیدم چیزی به اسم کارت اجاره ای داریم

بعد طرف توی تلگرام با من در ارتباط بود پول رو از حساب یه بنده خدایی دزدید زد به حساب من 

من روحمم خبر نداشت امروز برام احضاریه اومده

مبلغش خیلی نیس سه میلیونه

ولی نمیدونم چی میشه دارم دیوونه کسی شده براش بیاد؟ لطفا اگر اطلاعاتی دارید راهنمایی کنید الان باید چکار کنم چی میشه؟

باید رد مال کنی

و میری زندان 6 ماه

❌ بنده را ریپ نزن ، اگر ریپ زدی باید سوره بقره 15 بار و یک ختم کامل قرآن در شب جمعه برای اموات  بخونی ولاغیر حلال نمی‌کنم و راضی نیستم و پنج میلیون تومان به یک شخص نیازمند که نان شب محتاج هست کمک کنی،برای این که در امان باشی از این مسأله بنده را ربپ نزن و  بهتره نظرت واسه خودت بمونه❌،این  حق الناس هست اگر عمل نکنی و من از حق خودم نمی‌گذرم ❌اگه طرف لایک کردم یعنی راضی م و بالاماتع ست❌❌❌❌

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

دقیقا ب همین روش و همین مبلغ ازم دزدیده شد

و کسی که کارت بنامش بود مجبور شد پس بده

دزدی مرتبا به دهكده ای ميزد،روزی که ردپای به جا مانده، شبيه چکمه های کدخدا بود یکی میگفت : دزد، چکمه های کدخدا را دزدیده ، دیگری گفت: چکمه هاش شبیه چکمه کدخدا بوده. هرکسی به طریقی واقعیت را توجیه میکرد. دیوانه ای فریاد برآورد: که مردم؛ دزد ، خود کدخداست ، مردم پوزخندی زدن و گفتند : کدخدا بهدل نگیر، مجنون است دیوانه است، ولی فقط کدخدا فهمید که تنها عاقل آبادی اوست.از فردای آن روزکسی آن مجنون را ندید وقتی احوالش را جویا می شدند کدخدا میگفت:دزد او را کشته است، کدخدا واقعیت را گفت ولی درک مردم از واقعیت، فرسنگها فاصله داشت، شاید هم از سر نوشت مجنون میترسیدند. چون در آن آبادی، دانستن بهايش سنگین ولی نادانی، انعام داشت....

خب زندان نداشت برای اون طرف؟

نه

دزدی مرتبا به دهكده ای ميزد،روزی که ردپای به جا مانده، شبيه چکمه های کدخدا بود یکی میگفت : دزد، چکمه های کدخدا را دزدیده ، دیگری گفت: چکمه هاش شبیه چکمه کدخدا بوده. هرکسی به طریقی واقعیت را توجیه میکرد. دیوانه ای فریاد برآورد: که مردم؛ دزد ، خود کدخداست ، مردم پوزخندی زدن و گفتند : کدخدا بهدل نگیر، مجنون است دیوانه است، ولی فقط کدخدا فهمید که تنها عاقل آبادی اوست.از فردای آن روزکسی آن مجنون را ندید وقتی احوالش را جویا می شدند کدخدا میگفت:دزد او را کشته است، کدخدا واقعیت را گفت ولی درک مردم از واقعیت، فرسنگها فاصله داشت، شاید هم از سر نوشت مجنون میترسیدند. چون در آن آبادی، دانستن بهايش سنگین ولی نادانی، انعام داشت....

چیزی تو دادگاه گفت برای دفاعیه؟

واقعیتش اصلا چنین دادگاهی تشکیل نشد

من یه مرحله رفتم دادسرا ، ارجاع دادن فتا

چند بار مراجعه کردم پلیس فتا

از شهرای مختلف بودیم

ندیدیم همدیگرو

خود پلیس فتا پیگیری میکرد و نمیدونم اصلا چی گذشت بینشون

فقط ی روز تماس گرفتن گفتن شماره کارت بده مبلغ رو بریزه برات

دزدی مرتبا به دهكده ای ميزد،روزی که ردپای به جا مانده، شبيه چکمه های کدخدا بود یکی میگفت : دزد، چکمه های کدخدا را دزدیده ، دیگری گفت: چکمه هاش شبیه چکمه کدخدا بوده. هرکسی به طریقی واقعیت را توجیه میکرد. دیوانه ای فریاد برآورد: که مردم؛ دزد ، خود کدخداست ، مردم پوزخندی زدن و گفتند : کدخدا بهدل نگیر، مجنون است دیوانه است، ولی فقط کدخدا فهمید که تنها عاقل آبادی اوست.از فردای آن روزکسی آن مجنون را ندید وقتی احوالش را جویا می شدند کدخدا میگفت:دزد او را کشته است، کدخدا واقعیت را گفت ولی درک مردم از واقعیت، فرسنگها فاصله داشت، شاید هم از سر نوشت مجنون میترسیدند. چون در آن آبادی، دانستن بهايش سنگین ولی نادانی، انعام داشت....

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز