سر خریت بچگی صمیمیت احمقانه رفیق اشتباه بچگی و احمقیت خودم ی کاری کردیم ک تا عمر دارم باید نگرانش باشم خدا بگذره ازم
دوست پسرمو ک الان۳ساله باهاش نیستم اوردیم خونه دوستم چون مننمیتونستم برم ببینمش و خیلی بچه بودیم خیلی باباش رسید و دید و پسره فرار کرد وگذشت تا الان ک۳سال ازش میگذره سر این داستاناپنیک شدم و مریض شدم
من موندمو شرمندگی و حماقتی ک الان میفهمم چی شد مامانش ب سرم قسم میخورد
داداشش وکالت خونده انگار میتونه شکایت کنه؟دیگ همیشه از بابام خجالت میکشم از خودم و از خانواده اون
شاید تاالان درگیر درس بوده و دنبالش نرفته نمیدونم بعدا نیره یا ن سرزنش نکنید خودم میدونم چ غلطی کردم