نهههه من برعکسم حتی خرچنگ هم داشتم ازین قهوه ای بزرگ ها ...با حیوونا ارتباط میگیرم حتی شاهین هم تو بیابون های شاندیز زخمی پیدا کردم وحشی وحشی گرفتمش اوردم خونه ...پس فرداش اهلی کرده بودمش،ازبس باهاش ور رفته بودم ..
.انقدر دیگه وابسته شده بود،خصلت وحشیگریش ازبین رفته بود حالشم خوب شده بود،ولی نمیرفت
مث عروس هلندی رو شونه هام مینشست ...ولی به کسی رو نمیداد نزدیکش شه ...ولی من تا دستمو جلو میبردم پرواز میکرد رو دستم ...خیلی جیگر بود،..اوائل تیکه های گوشتو درشت درشت تز دستم چنگ میزد خودش تیکه تیکه میکرد میخورد بعد ازبس لوس شده بود باید گوشتهارو ریز ریز میکردم میگرفتم جلو منقارش اقا با ناز میخورد
عاشق لوازم ارایشام بود تا میدید دارم ارایش میکنم میومد با رژلبام فوتبال میکرد اینور اونور مینداخت .فک کن شاهین وحشی سر ۳روز اهلی بشه خخخخخخ.
یدفه از رو تراس پریده بود تو حیاط ...یکی از همسایه هامون رفته بود بگیرش دستشو پاره کرده بود پنجه هاش خیلی قوی بود ....که بعد زنگ خونمونو زد پرندت پایینه ،من رفتم پایین دستمو دراز کردم پرید رو دستم اوردم بالا ..
گفتم تا تو باشی نخوای حیوون منچ ببینی و حریص بشی بخوای بگیریش بااینکه میدونسنی واسه منه ..یادش بخیر واسه دوران عقدم بود حیوون خونگیم شده بود ...عاشقم بود