خودم کهههه بعد از این همه بدبختی ک برا شوهرم کشیدم وقتی فقط ازش خاستم بجای هر روز با رفقاش فقط اخر هفته باهاشون باشه ، بم گف نمیتونم بخاطر اینکه حالت خوب باشه حال خودمو بد کنم !
از این ناراحتم ک من تا حالا چیزی ازش نخاستم هر چی فک میکنم ک چی خاستم از این بشر چیزی یادم نمیاد
منی ک از دست کاراش تا حالا نشده بگم اخیییییش حالم چقد خوبه، اخه چرا باید بخاطر ی چیز الکی اون حرفو بزنه ک من بشینم حالا تا صب زار بزنم
شما از چی دلتون پره؟
از همه چی
هیچی
از شوهر آشغالم کتک خوردم امروز دستم بی نهایت درد میکنه دیگه کلا هم ازش بریدم فهمیدم هیچ امیدی به اصلاحش نیس
از پررویی مادرشوهرم
عمل کردم شکمم پاره اس اصلا زنگ نزد بهم بگه مردی یا زنده ای
الانم زنگ زده شوهرم رفته دنبالش اوردتش اینجا که فردا صبح با دوستش که همسایه مونه بره پیاده روی... دلم میخواد میتونستم مینداختمش بیرون
منم از پارتنرم اومد به خانوادم گفت میخوام بیام خاستگاری ولی اخلاقش خیلی بده تا الان گفتم عب تداره خوب میشه
میخاستم برم کار میگفت نه نمیزارم تو نامزدمی تو فلان ۶ماه تمام نزاشت درصورتی که نیاز داشتم میگفت خودم هروقت خواستی میدم خووودش گفت
۲۰۰تومن پول ازم گرفته بود امروز شماره کارت گرفت بزنش واسم گفت چقدر بزنم گفتم ببینم خودت چقدر میزنی ی تومن زد
یهو دیدم ۳ساااعته انگار عزیزشون جلوش کشتی ناراحتی همش میگفت حقوقمو کی میدن آینده چی میشه وای پول کم دارم وای فلان منم دیگ پولشو زدم بعد تا پولشو زدم دیدم وایساد داد و هوار مگ من نوکر تواعم کار کنم بری خرت و پرت بخری من میخا جمع کنم فلان
گفتم عجب ثابت شدی من پولتو میخاستم بزنم ولی خاستم امتحانت کنم خوب ثابت شدی تازه من و کرد مقصر ک تو پول پرستی و بخاطر پول باهام در صورتی ک یک سال و نیم باهاشم تازه ۲ماهه میره سرکار قبلش بیکار بود
دیگ جدا شیم واقعا حس نمیکنم مرد خوبی شه واسم به درک هرچی قراره بعدش آبروم بره
