هم خونه من زمستون رفت و شد فصل پریدن
همین دیروز تو از این خونه رفتی ولی از اومدن چیزی نگفتی
تو را در حنجره یک دشت آواز
تو را در سر هوای خوب پرواز
من اینجا خسته و غمگین و تنها
نمیدونم که میمونم تا فردا
من عادت میکنم با درد تازه
جدایی شاید از من ،من بسازه