تو تنها کسی بودی که جلوش گریه کردم
تو تنها کسی بودی که دلم میخواست همیشه کنارم باشی
تو تنها کسی بودی که از ساعت ها حرف زدنش خسته نمیشدم
تو تنها کسی بودی که از شوخی هاش خوشم می امد
من واقعا دوست داشتم
ولی تو .....
شاید نباید ازت توقع می داشتم که منو اونقدری دوست داشته باشی که من تو رو دوست دارم
شاید نباید ازت توقع می داشتم که درکم کنی
من پر از نرسیدنم
من پر از تحقیر شدنم
من خیلی زخم رو تنمه که هیچ جوره درمان نمیشه
فکر می کردم با برگشتن ادمایی که دوست دارم همه چی حل بشه
ولی زخمام عمیق تر شد
با برگشتش ن خنده های پوشالی ، نگاه های تو خالی ، حرف های اضافی امد
خودشون تو گذشته مردن
تو قلبم به جای صندلی برای ادمای جدید
سنگ قبر ادمای قدیمیه که کنارم هستن
نگاهشون میکنم غریبه آن
صداشون رو میشنوم غریبه آن
لبخند هاشون از لجه
نگاه هاشون دنبال مچ گرفتنه
دیگه مثل قبل نمی خندم
بزرگ شدم محدود شدم
از اینده می ترسم
از تحقیر شدن بدم میاد
دوست ندارم کسی اذیتم کنه
ولی هیچوقت موفق نمیشم
هر کی هر جور خواست تحقیرم کرد
اذیتم کرد
خیلی تنهایی کشیدم
فکر میکردم بره جلو بهتر میشه
ولی هر لحظه بدتر بدتر شد
تنها تر شدم
بی کس تر شدم
هیچ کس من رو ندید
چطوری به گل نشستم
همه ولم کردن
هرکی به فکر خودش بود
خیلی سخته
منم دلم میخواست
مثل بقیه که یه نفرو دارن
منم یکی رو داشته باشم
فقط به درد و دلام گوش بده
همین
اصلا راز هامم نمیگم
روزمرگی هام رو میگم
دلم میخواد یکی باهام حرف بزنه
من خیلی تنهام
شاید این سری
نترسیدم
شاید اینسری صدای گنجشک نیومد
شاید اینسری باد خنک یادم نیورد که باید بجنگم
شاید اینبار از خدا نترسیدم
شاید اینبار از بعدش نترسیدم
شاید اینبار واقعا تمومش کردم
یه پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایانه
زندگی من مثل قهوه تلخه
سخته
تاریکه
خدا رو میبینم
ولی دیگه توانی ندارم
کاش تمومش کنم
با چاقو
با قرص
یا شاید پل
فرقی نداره
ولی تموم میشه
دیگه هیچ کس نمیتونه اذیتم کنم
دیگه کسی تحقیرم نمیکنه
دیگه کسی قضاوتم نمیکنه
گناه من این بود
که دنبال ارامش بودم
پیداش نکردم
خیلی گشتم
ولی دیگه خستم