شوهرم منو و بچه هامو گذاشته پیش مادرش زنجان خودش رفته یزد سرکارش
ما خونه نداریم
تو یزد خونه داریم ک اونم شوهرم مارو نبرد گفت مامانم تنهاس دو ماه بمون من تنهایی میرم میام
مادرش بشدت اذیتم میکرد حتی میگفت زیاد برق مصرف نکن آب مصرف نکن غذا زیاد میخورید و.....
الان اومدم خونه بابام
یه هفته س خونه بابامم
ب شوهرم گفتم نمیام تا تو بیایی اونجا اذیتم
کلی فحشم داد ک برو نمیری هم بچه هامو بفرس پسرم باید بره مهدش
بعد گفتم نه
باز اروم حرف زد گفتم باشه دوشنبه میرم
امروز زنگ پشت زنگ چرا نرفتی
میگ مامانم زنگ زده چرا نیومدن زنو بچت یه هفتست
ولی بچه ها من اصلاااا نمیخام برم اصلاااا
شوهرمم رفت سر ماه بیاد
چیکار کنم
شوهرم دعوا داره خونه باباتم باشه بازم زشته بیشتر از یه هفته بمونی
میگ برگرد
ولی من نمیخاممممم
بهشم گفتم باشه بخاطر اینکه باز فحشم نده