خواب دیدم ک ما ب ی جای دیگه نقل مکان کرده بودم ب کیش مستاجر بودیم ی روز صاحب خونه اومد ولی با حالت گریه و شیون اومد داخل وقتی ک اومدن داخل من داشتم درس میخوندم ی عنکبوت رو کتابم بود اونا انگار یکی از بچه هاش ک ازدواج نکرده بود مرده بود براش سینه میزد همینجوری با گریه و رقص ی بازدیدی کردن رفتن وقتی ک اونا رفتن ی روز من رفتم ت حیاط اون عنکبوت تبدیل ب عقرب شد خواستم بکششم ولی نتونستم اومد روی هردوتا دستام نیش زد بعد من ب مامانم گفتم وقتی صاحب خونه اومد این عنکبوت تبدیل ب عقرب شد اونا ادمای خوبی نیستن تعبیرش چیه
چن روزه حس میکنم میخام بمیرم