بچه ها من پشت کنکورم سال اولمه امسال خیلی مریضی کشیدم خیلی بیمارستان میرفتم ....
بنا ب دلایلی نتونستم درس بخونم ولی قراره شده برای نهایی و تیر صد خودمو بزارم
بچه ها پدر من خیلی مرد خوب و شریفیه
هرچی میخوام میخره تا اونجایی ک در توانش باشه خوش اخلاقه افسردگی دارم من
واقعا هرکار میکنم حالم خوب نمیشه بد اخلاقم گوشه گیر شدم تازگیا کم حرف شدم
ولی به روم نمیاره کارامو
خجالت میکشم وقتی میبینمش دوست دارم یه کاری کنم خوشحال شه
با قبولیم یا با یه شغلی چیزی پدرم موافق کار کردن من نیست
معتقده اون بیرون گرگ زیاده و تا زمانی ک دانشگاه نرفتم نباید کار کنم کاری که خارج از رشته و مهارتمه
ولی من اینطوری اذیت میشم دوست ندارم کل بار زندگی رو شونه های پدرم باشه
فکر میکنم خیلی دختر بدی ام که کل بار زندگی رو دوش پدرمه
حتی خودمو ارزشمند نمیدونستم که کادوی روز دختری که برام خرید و بپذیرم
6ماه دیگه 20 سالم میشه درضمن