بچه ها چند روز پیش عروسیم بود
همه چی خوب پیش رفت برام سنگ تموم گذاشت
همسرم تمام کارها و انجام داد خودش تنها
آخر شب خانواده من رفتن گوسفند از خونه بیارن یکم طول کشید و ما علاف شدیم
همسرم تو عصبانیت و استرس شدید به داداشش میگفت رفتن گوسفند بیارن و دیر شده و نمیتونن و بی عرضه ان
از دهنش پرید و مادر و خواهرای من شنیدن و یکم بحث پیش اومده
حالم خیلی بده
توروخدا بهم کمک کنید اول زندگیم گند شروع شد گند