از کاربر های قدیمی بودم.خیلی وقت بود سایت رو ترک کرده بودم ولی دوباره از سر بی کسی برگشتم
الان عضو شدم...من امسال کنکوریم سال اولمه
چون درسم خوب بود و تو مدرسه خوبی بودم همه فکر میکنن قراره شاهکار کنم.ولی کسی نمیدونه من سال کنکورم اتاق نداشتم کامل.و تو حیاط درس میخوندم.یه قالیچه و یه بالش کوچولو و چهار پایه ای که بجای میز استفاده میشد
چرا تو خونه نمیخوندم؟چون هر روز پدر و مادرم دعوا داشتن و دارن
چرا نمیرفتم کتابخونه؟چون اجازه نمیدادن
حتی تو حیاط گوش گیر هم استفاده میکنم ولی صداشون رو میشنوم که مدام دعوا میکنن
بار ها و بارها حتی خود امسال وقتی با هم دعوا میکنن و بابام عصبی میشه میاد با من دعوا کردن و کتک زدن
یه دوستی دارم که همیشه میگفت با هم قبول شیم.از شرایط زندگیم خبر داره خیلی ناراحت بود دیشب میگفت چرا باید یکی مثل تو که هم استعداد داره و هم تلاش بیفته زیر دست پدر و مادری که حتی یه اتاق ساده برا کنکور هم بهش ندن
از عید مادرم قهر کرد رفت خانواده پدرم واسطه شدن دوباره برگشته ولی مدت زیادی نگذشته دوباره دعواس.عمو هام اومدن خونمون دوباره باهاشون صحبت کنن بابام داد میزد میگفت این دختره(من)هرزه هست و رفته در غیاب من .....کرده.بچه ها بخدا در عمرم با کسی حتی در حد چت هم دوست نبودم.
عمو بزرگم بلند شد رفت یه سیلی به بابام زد بهش گفت بی شرف!
من هیچ وقت حسی به اسم آرامش تجربه نکردم.هرچی یادم میاد دعوا نصفه شب و فحش ناموسی و شکستن وسایل بود
دیروز گریه کردم گفتم مردم برا بچه هاشون تو سال کنکور چیکار میکنن شما چیکار میکنین.بابام گفت به درک شوهرت میدم ولی از همون اول به شوهرت میگم این دختر حق نداره بیاد خونه من کشتیش هم صلاحش دست خودته...به مامانم میگم تو کوتاه بیا ۲ ماه دیگه تا پایان درسام مونده
میگه من دنبال آزادی هستم.دنبال آرامشم.آزادی از کنکور تو برام مهم تره...گفتم چرا بچه دار شدی؟گفت پشیمونم ولی الان مگه میشه سرتو ببرم؟.....🖤🖤🙃😭😭😭