یه هفته س بچه دومم دنیا اومده دخترم پنج سالشه روانیمون کرد خسته شدم امشب انقد خودمو زدم و گریه کردم لعنت به روزی که تصمیم گرفتم بچه دوم بیارم
چرا
عزیزم چرا؟
چقدر راحت ناشکری میکنیم
اون بچه گناهی نداره
شما قبل آوردن بچه دوم باید به همه چی فکر میکردید
حق داری سخته....کسی هست بهت کمک کنه؟خواهری...مادری...
عزیزم خب بهش توجه کن اون ک نمیدونه شما خسته این
اخرشم چقد زحمت بزرگ میشن طلب کارادمن👺حیف عمرو حونی و زحمتام😫
نگو اينجوري عزيزم. خدا حفظشون كنه.
ولي ميدونم خيلي سخته.
بخدا اگر فشار بیش از حد خانواده نبود ارامش داشتم و عقلم کار میکرد کلا اصلا ازدواج نمیکردم واقعا امشب دیگه به مرز دیوونگی کانل رسیدم واقعا تحمل ندارم دیگه
منم دوتا دارم سخته ولی میگذره بالاخره
خب خانومی
بچه مسوئلیتش سنگینه باید قبلا بهش فکر میکردی
حالا چرا گریه
دخترم خیلی اذیت میکنه وقتی بچه خوابه جیغ میزنه درهارو میکوبه هرچی قربون صدقش میرم هیچی بدتر میکنه
عزیزم ناشکری نکن هنوز اولشه بزار بزرگتر بشه بهتر میشن.
در ضمن هوای بزرگه رو خیلی داشته باش که ب نفع خودته اگه بدونه نسبت بهش کم توجه شدین برا جلب توجهتون هم شما و هم خودتو اذیت میکنه.
عزیزم اوابلش سخته تا دو ماهگی بچت کم کم همه چی میوفته رو روال
اون دخترت تا پنج سال تک فرزند بوده بهش حق بده
میفهممت
میگذره اوضا روروال میفته نگران نباش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
53 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
