2777
2789
عنوان

دلم خونه

119 بازدید | 0 پست

دیشب با شوهرم دعوا کردم خواستم تاپیک بزنم دستم فلج شده بود خوابیدم 

ماجرا اینه که دیروز ساعت یازده شب تا دوازده و نیم شوهرم با حسابدار داف ش که گریم می کنه و خیلی اهل ارایش و زبون بازی ه داشت چت می کرد در مورد کار و دعوا اون حسابدار با برادرشوهرم چون شریکن با شوهرم 

من هیچی نگفتم گفتم پرستیژ کاری داشته باش مثلا تو رئیسی ساعت دوازده شب مثل دوست پسر چت می کنی و هم چون مهمون داشتم کاریش نداشتم

امروز دوباره دوازده شب حسابدار پیام داد زنگ زده.بودی نشنیده بودم 

اونم طومار طومار می نوشت که اره برادرم گفته حرف گوش نمیدی و فردا میایم تعیین وظایف کنیم و من طرف تو ام و 

و هر چی حقوق بگی اوکی و من دیگه قاطی کردم گفتم دوست پسرشی 

اگه هستی بگو زودتر برم 

گفتم برای من یه باشه به زور میکی طومار طومار می نویسی 

گفتم ساعت و نگاه کردی 

اونم گفت الان پیام داد گفتم خوب تو طومار می نویسی

اومدم در و کوبیدم اتاق دخترم قفل کردم 

نیم ساعت در زد بیا محل ندادم 

دست چپ م فلج شده بود 

اینم بگم سابقه درخشان داره و مهم هم نیست هر غلط بکنه فقط بذاره بریم 

بعد به حالت نشسته خوابید 

رفتم شارژر بیارم دیدم 

صبح هم هی گفت نون بگیرم یا نه 

جواب ندادم رفت  

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز