به عنوان یه دختر ۱۸ ساله بدترین کاری که تا الان کردم درس نخوندن بوده
امروز مامانممنو گذاشت خونه. رفت خونه مامان بزرگم. باباممسر کار
بعد دوستم که ۱ ساله ندیدمش زنگ زد. که توروخدا بیا ببینمت ۵ دقیقه و اینا. منم سریع حاضر شدم دویدم رفتمپیشش. بابامزنگ زد. گفتم رفتم از دوستم کتاب بگیرم. اونم داد بیداد کرد که گمشو خونه از اونجا زنگ بزن. منم دویدم خونه. زنگ زدم. گفت دیگه حق نداری تنها بمونی خونه.
بعدشم زنگ زدم به مامانم . اونم باگریه گفت بابام خیلی بد حرف زده باهاش چون منو خونه تنها گذاشته در حدی که نمیتونه تحمل کنه و کاملا جدی داره به طلاق فکر میکنه.
الان مامانم داره میاد خونه.
خیلی حالم بده. کاش بمیرم