خواب دیدم ی عالمه زغال روشنه برادرشوهرمم و پدرشوهرمم نشسته بودن
برادرشوهرم مدام بهم میگفت فقط بگو چرا درستو ادامه ندادی
اینم بگم من دانشگاه ی رشته تاپ مهندسی میخوندم ک کار هر کسی نبود قبول شدنش اونم دانشگاه دولتی دیگع بخاطر شرایط بدی ک ی مدت داشدم بیخیال درسم شدم فشار زیادی روم بود کلا دیگ انصراف دادم از دانشگاه
حالا این برادرشوهرمم خودش تحصیل کرده اس و موقعیت کاری عالی داره
اصلا قبل خواب بهش فکر نکرده بودم
انقد تو خواب ازم عصبانی بود همش بهم میگفت بگو چرا ادامه ندادی من هیچی نمیگفتم ازش فاصله میگرفتم
بعد نمیدونم اصلا چی شد من چادر پوشیدم در صورتی ک تو عالم خواب لباس راحتی پوشیده بودم چادرم با زغال سوخت بعد کثیف شد خاکی شد
میشه تعبیرش کنین