من دخترم شش سالشه بچها اکثرا شیطونن حمعه بعد مدتها باخونواده همسرم رفتیم بیرون دخترم بایکی ازعمهاش ک خیلی زیادهم نمیبینتش وتقریبابرای اول باربعدمدتهاباهم رفتیم بیرون رفت کناراب بازی کنه عمه اش ب دخترم گفته ک تاحالا شده حرف کسیوگوش کنی میگه بااعصبانیت بهم گفتش ی خانومه هم اونجا بوده ک میگه حتی ب اون خانومه هم گفته این بچه اصلاحرف گوش نمیکنه
دیروز یکسره ناراحت بود و میگفت یعنی من بی ادبم ...
بنظرتون چ جوری بهشون بفهمونم ک ناراحتم ازرفتارشون
رک زنگبزن بهش بگو حق نداره با دخترت اینجوری برخورد کنه
با حرف بچه خودتون رو نندازید جلو
فقط با بچه همدلی کن
و هیچ وقت بچتون .رو با کسی تنها نزارید
رک بگو بگو بچه ی من خط قرمزم لطف کنید پا نزارید روش برای ارامش خودتون
بنظرم لازم نیست شما حرفی بزنی، طرف محبت کنه به خودش کرده و اون بچه دوستش داره ، بی مهری هم کنه بچه همیشه یادشه و اصلا دوسش نداره....بچه ها من هزار سالم عمه و خانواده شوهرمو نبینن نمیگن اصلا اینا کجان، همیشه پسرم میگه مامانجون چرا اینجوریه و به من انقد گیر میده؟من که دوسشون ندارم.
خب احتمالا دخترت کنار آب کاری کرده که عمه اش گفته نکن ولی دخترت حرفشو گوش نکرده
به نظرم به بچه باید میگفتی عمه منظور بدی نداشته فقط به حرفش گوش ندادی اینطور گفته و گرنه به من گفته تو خیلی بچه خوب و مودبی هستی و خیلی هم دوسِت داره
این طوری بچه روانش بهم نمی ریزه
من از وقتی بچه هام کوچیک بودن تا الان که ۸و ۹ سالشونه مادر شوهرم همیشه میگفت این چیه به بچه پوشوندی؟اون چیه؟گرمه، سرده فلانه.الان دیگه به خود بچه ها میگه به مامانت بگو این چیه واسم خریدی؟اینام میگن مامانجون تا میبینه ما لباس نو خریدیم از این حرفا میزنه، یعنی بچه ۹ ساله میفهمه طرف به لباس نو واکنش نشون میده🤣
من اصلاپیشش نشون ندادم ک ناراحت شدم ازحرفش ولی داخل خوذم ناراحتم.
اخه رابطه ما با خواهرهمسرم انگار ی فامیل خیلی خیلی دورهستیم ک سالی دوباریا نهایت س باربیشترهمونمیبینیم وتو کارهیچکدوم حتی نظرهم نمیدیم چ برسه دخالت
چرا ادما باید اینقدر بعد از ازدواج از هم دور بشن مگه تو یک خانواده نبودیم
مثلا خواهراو برادرا
برادر خودمم همینه از وقتی ازدواج کرده ۱۸۰ درجه عوض شده .من خودمم عمم ولی بچه داداشم با ما غریبس نمیدونم چرا دلم میگیره
