خستم ، هیچ وقت اینقدر خودمو خسته ندیده بودم
ما اختلاف مذهب داریم ، اوایلش فکر میکرددم میشه کنار اومد میشه گذشت کرد ، اگه درموردش بحث نکنیم اتفاقی نمی آفته
ولی نهههه اصلا ، هر ثانیه اش برا من عذابه
فکر اینکه تفکراتش چیه داره دیوانه ام میکنه
از ۵ صبح تا الان دارم. گریه میکنم مدام ، من ب قدر تموم زندگیم دوسش دارم اما نمیتونم عقایدم رو فدای یه پسر کنم
اونم خیلی دوسم داره ، ب حدی بهم وابسته اس ک قابل گفتن نیست
اونقدر ب من اهمیت و ارزش داد که خدا میدونه
اونقدر با عشق بهم محبت کرد ک قابل وصف نیست
تموم زندگیش شدم من
فکر اینکه چطور یهو بهش بگم تموم کنیم روانی ام میکنه 😭
تا ابد زندگیم با اه دل شکسته اش داغون میشه
چیکار کنم بچها ؟ میشه بگید چطور بهش بگم ک نمیخوام باهاش باشم؟
خیلی دلش میشکنه میدونم 😭