من یه جاری دارم از خودم سه سال بزرگتره
خودشو خیلی سرتر میدونه از من بااینکه من تحصیلات و شغل و موقعیت خانوادگی م از اون خیلی بهتره
خلاصه میریم خونه اینا میاد پذیرایی کنه پیشدستی رو یجوری میزارع جلو من انگار داره پرت میکنه
این دفعه شوهرم متوجه شد اینم دید شوهرم فهمیده گفت نگاه کن چقدر جبروت داری جاری جاااان جلوت دستم میلرزه بشقاب میفته
من قفل کردم بخدا