2777
2789
عنوان

وابستگي شوهر

425 بازدید | 26 پست

شوهرم وابستگي شديد ب بچه خواهرش داره اعصاب منو داغون كرده اون چهارسال

چون از اول  تولد خواهرشوهرم پيششون بوده كلا عين بچه خودشونه

روزي چندبار زنگ ميزنه اينور و اونور ميبردش

و جالب اينه من بزور راضيش كردم ك بچه داريشم ا

واااااااااااااااااااااااااااا. مگه داریم . مگه میشه . چه افراطی

دلت که گرفت.../ دیگر منت زمین را نکش.../ راه آسمان باز است؛‍‍‍‍‍‍‍ پر بکش.../ او همیشه آغوشش باز است.../ نگفته تو را می خواند.../ اگر هیچکس نیست؛ خدا که هست...

الانم ك شش ماه بزور تو اقداميم كرفعلا نشده

خانوادشم باهم مشكل دارن سر اينك كم رفت و امد ميكنم و خيلي زبون باز نيستم و اينكه شوهرم ازم دفاع ميكنه

اما اين وابستگيش ب بچه خواهرش واقعا زندگي منو مختل كرده

خرفي هم بزنم ميگه تو دوستش نداري

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

پدرشوهر منم جوون بودن بچه خواهرشو خیلی دوست داشته وابسته بوده.الانم دوسش داره من ازش متنفرررم

ااي بابا پس درست نميشن

بخدا ميومد خونمون وسايلمو ميشكست موقعي ك تازه عروس بودم منم واسه اينكه ناراحت تشه هيچي نميگفتم

الان همين كارم توقعارو برده بالا

الانم ك شش ماه بزور تو اقداميم كرفعلا نشده خانوادشم باهم مشكل دارن سر اينك كم رفت و امد ميكنم و خيل ...

خب بچه خواهرِ شوهر رو چرا بايد دوست داشته باشي؟! منظورم به اندازه خودشه

الانم ك شش ماه بزور تو اقداميم كرفعلا نشده خانوادشم باهم مشكل دارن سر اينك كم رفت و امد ميكنم و خيل ...

بچه خودتون بیاد شاید درست شه

هنرمندم خیلی مهربونم و عاطفی دوست داشتم سرنوشتم جور دیگه ای رقم میخورد با یه نفری که لیاقتمو داشت ازدواج میکردم.تا آخر عمرم فقط باید تو حسرت، زندگی کنم و بمیرم.خیلی سخته که فقط یکبار حق انتخاب داشته باشی خیلی

ماهم‌تو‌دوران عقد خواهر زادهشو ک سه چهار سالش بود درحد افراطی یا بغل میکرد یا بوس میکرد اونقد ک واقعا توجهی نمیکرد ک منم اونجام.. ذره ذره ک بچه بزرگ‌ شد و‌خودمون بچه دار شدیم عادی شد..‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌منم خیلی عذاب میکشیدم چون عین غریبه ها مینشستم یه گوشه اونم همش با خواهر زادش مشغول بود

یعنی چی که ما انسان را در رنج آفریدیم و زندگی او مملو از رنج‌هاست؟می‌خوام صد سال سیاه نمی‌آفریدی  
خب بچه خواهرِ شوهر رو چرا بايد دوست داشته باشي؟! منظورم به اندازه خودشه

ميگن در حد ما بايد دوسش داشته باشي 

ي بار ك گله كردم از كاراش

مادرشوهرم گف خب خونه منم بهم ميريزه😳😳

تو دلم گفتم تو مادربزرگشي من زنداييش

انشاالله بچه دار بشید توجهش کمتر میشه به خواهر زادش...

شوهر منم دختر بچه خیلی دوست داره.الان بچه برادرشو خیلی دوست داره...

ای آینه!هم صحبت من باش که عمریست بی سنگ  صبور است؛ دل تنگ صبورم..💔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792