آره تجربشو داشتم سال۹۵
من خودم ساعت۶صبح دردام شروع شد،فکرمیکردم الکیه ودرد زایمان نیست،نگو خود درد زایمانه آخه منم مثل شما این خاطراتوخونده بودم و تصورم اززایمان طبیعی ی درد کشنده و طاقت فرسابود،بعداون رفتم حموم نزدیک ی ساعت حموم بودم،بیرون که اومدم ۷اینابود به شوهرم گفتم من درد دارم .اونم فکرشو نمیکرد که وقته زایمانم رسیده.۷ونیم بودتقریبا رفتیم بیمارستان ۸رسیدیم اونجا و اول بردنم برا معاینه .ماماگفت خیلی خوبه داهانه رحمت۷سانت بازشده منم بستری کردن وسونو و سرم زدن که شد ۸ونیم
ساعت ۸ونیم اومدن کیسه آبو پاره کردن و گفتن که فول شدی .بردنم اتاق زایمان وبعد یک ربع یعنی ۸.۴۵ دقیقه پسرم به دنیااومد
دردام هر دو سه دقیفه یک بار بود .انگار که دو سه نفر ازکمرم و زیرشکمم نگه داشته بودن و میکشیدنم پایین .یا مثل یک دلپیچه ی شدید.من نمبگم راحته ولی اونجور که بقیه میترسونن نیست