برادرم پارسال به اصرار مادرم رو به یک سفر خارحی برد
من شدیدا مخالف بودم چون گفتم من نباشم کی میخاد کارهای مادرم رو انجام بده
چون برادرمم خودش تقریبا سنشون بالاس.عروس مون هم وظیفه ای نداره میخاد از سفر لذت ببره اونم سفر خارجی ک هر سال ک نمیشه رفت.
ولی دختر و پسر داداشم گفتن عمه نگران نباش ما نمیذاریم آب تو دلشون تکون بخوره اتفاقا دهه ی نود و هشتادی هستن
مادرم نیگفت نذاشتن حتی من تکون بخورم
اتاق هتل رو با من گرفتن و مدام بهم رسیدگی میکردن
من اصلا بکر نمیکردم یک دهتر و پسر ۱۴ ساله و ۱۲ ساله اینطور مادرم رو ترو خشک کنن
من بعدش کلی ازشون تشکر کردم براسون کادو خریدم ک برای مادرم زحمت کشیدن ولی خودشون گفتن عمه ما کلی از وجود عزیز لذت بردیم
و اگر عزیز نبود شاید انقدر بهمون خوش نمبگذشت
انقدر این نسل حدیدی ها رو دست کم نگیریم
ما خودمون بهشون مسولیت نمیدیم
وگرنه خیلی زبل و باهدش و توانمند تر از نسل ما هستن
پس نسل دهه ی ۳۰ و ۴۰ میگفتن بچه نیاریم معلوم نیست دهه ۶۰ و ۷۰ چطورین