نقی عکس بهتاش رو برای نلمزدش فرستاد بهتاش هم عصبانی شد با نقی دعوا کرد گفت تو به هیچی نرسیدی توهمی و ماروهم داری نابود میکنی بعدم فهیمه زد تو گوش بهتاش و باهم قهر کردن بهتاشم بغض کرد هما و فهیمه گریه کردن بقیه هم ناراحت بودن خیلی
ساعتی میزان اینی،ساعتی میزان آن. یک نفس میزان خود شو تا شوی موزون خویش