همسر منم دیده
یبار شب ساعت ۱۰ نزدیک ترمینال ، یه آقایی رو دید تو جاده و سوارش کرد
گفت خیلی عادی و مهربون بود و حرف میزدن باهم
نزدیک مقصد که بودن ، همسرم متوجه پاهای آقا شد که پشمی بودن و بدون کفش و شبیه پای حیوون بود
همسرم هیچی نگفت . همون به ظاهر آقا ، به مقصدش که رسید پیاده شد و اون موقع ( چند سال پیش ) نزدیک ۲میلیون پول نقد از کیفش دراورد و گذاشت رو داشبورد همسرم
بعد هم لبخند زد و رفت تو قهوه خونه
همسرم پیاده شد رفت دنبالش و کل قهوه خونه رو گشت و ندیدش و حتی از رئیس اونجا پرسید ، گفت کسی نیومد اینجا