من یه نفرو دوست دارم اونم منو خیلی دوست داره خیلی احترام میزاره همه جوره خوبه سنش هم ۲۲ هست خانوادش هم شهرستان هستند ما تهرانیم اونا بجنورد،الان سربازی رفته یکسال دیگ مونده ک قول داد بد سربازی بیاد خواستگاری هیچی هم نداره ن خونه ن ماشین ن کار ولی خوب کاری هست ، میگه سربازی تموم کردم ماشین میخره پدرم و برای خواستگاری یه مقدار پول دارم بیام جلو ، بد گفتم پدرم راضی نمیشه خانوادت شهرستان هستند بد گفت خانوادم میارم تهران زندگی کنند خانوادش هم گفت قبول کردن ، خودش هم گفت با من سختی داره، از این ور هم خواستگار خوب برام اومده فامیله همه چی داره خونه داره ماشین دوتا داره اخلاقی هم خانواده خوبی هستن ، واقعا موندم چیکار کنم از این وجدانم قبول نمیکنه ول کنم بعدش قسم خوردم ک میمیونم از این ورم امیدی ندارم آخه اون تا کی میخواد درست کنه ، خودم سختی کشیدم از ۱۴ سالگی دارم سرکار میرم جوونیم نکردم