پسری ک گفدم یکی دوسال ازم کوچیکتره
اولش رفیقم بود هنوزم هس
اما من براش ی جور دیگ شدم ت چشمش
بهم پیشنهاد داد و ی فرصت طولااانی برا فکر کردن
تعطیلات عید ک دیدمش
گفتم ک نههه رابطه ای بین منو ت الان صورت نمیگیره و من نمیخام
بازم سرد نشد ازم تا همین یکی دوروز ک از دستم کلافه شد انقد ک هی با دس پس میزنم با پا پیش میکشم
خودمم نمیدونم چمه امروز مثلا حرف نزدیم در حد دوتاسلام علیک ولی دلم بهش تنگ شددد
و همش منتظرم ی چیزی بگه ی پیامی بده
اینم بگم من یکبار عشق ی طرفه روتجربه کردم تقریبا دوسال داره میش ک ازش میگذره و نمیخام دوباره هم اخساسی تصمیم بگیرم منطق داشتن خیلی خوبه
نمیخام مثل دوسال پیش راهی ک با شور وشوق رفتم و با ی قلب و تن زخمی و له و داغون برگردم
من همین الانشم همه ذوق و اشتیاقم ب زندگی مرده
حتی حوصله بیرون رفتن ساده رو هم ندارم💔
اما دلم برا این بچه تنگ شد🥺😃
چیکا کنم؟؟