قبلا اینجور نبود یعنی هر چی میگفتم در لحظه مهیا بود همیشه ام میگفت من تو خوراکی برات کم نمبزارم الان هر روز داره خوراکیای منو میشمره چی خوردم قبلا هر روز یه جا خوراکی میخورویم زستوران میرفتم کافه الان هیچ جایی که نمیریم تو خونم هر چیم میپزم منت اونم سرم میزاره هر بحثی بشه منت شکم میزاره من دوماهه از بس گفته اگه چیزیم دلم بخواد نمیگم چون منت نزاره سرم ولی بازم میگه با اینکه خدایی دیگه هیچی نمیخوام ازش منم جوری نابود مبشم انگار دنیا داره رو سرم اوار میشه با منت غذا
بهش توجه نکن وقتی داری میخوری اگه منت گذاشت با ولع بیشتری بخور تا بسوزه🦦
اخه خیلی میسوزم تا حالا هیچ کسیو ندیدم منت سر زنش بزاره اخه میدونی مادرش خیلی شکموئه منم هر چی دوست دارم مادرش دوست داره چون نمیتونه بگیره ببره وایه مادرش چون دوره سر من خالی میکنه