2777
2789
عنوان

منو خالم

| مشاهده متن کامل بحث + 272 بازدید | 26 پست

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

این اخلاق مامانم هس وسط حرفمم میگه وقتمو نگیر تو خیرت بهم نمیرسه دستمو نمیگیری پامو نگیر بزار کارمو ...

😒😒بدم میاد یکی خودشو میزنه به اون راه

متاسفانه تا به روش نزنم که میفهمم داره چه حیله ای پیاده میکنه ول نمیکنم هر چند که بی فایدست

😒😒بدم میاد یکی خودشو میزنه به اون راهمتاسفانه تا به روش نزنم که میفهمم داره چه حیله ای پیاده میکنه ...

با مامان من بحث نمیشه کرد هرچقد بحث کنی ظرفیت داره اخرش ظرف پرت میکنه بهت یا کلا ی جور فاز منفی ضدی میزنه دو روز باهات

با مامان من بحث نمیشه کرد هرچقد بحث کنی ظرفیت داره اخرش ظرف پرت میکنه بهت یا کلا ی جور فاز منفی ضدی ...

کلا اینطور آدما همینن هدفشون پیروزی تو بحثه نه درک متقابل 🤌🤌از وقتی اینو فهمیدم کمتر بحث میکنم

اول باید دید هدف طرف چیه بعد جواب داد

خب دیگه چیشد میری باز خونشون

زنگ زده بود واسه تولد دخترش دعوت کنه منم رفتم 

مشخص بود با برادرم کلی دعوا کردن برادرم کمرش گرفته و رنگش پریده بود

منتها من اننننقد پشت تلفن ناراحت بودم و تو بحث توپم پر بود که زن برادرم و خانوادش و ... همشون ترس داشتن یه کاری بکنم یا چیزی بگم با اینکه کلا آدم آرومیم ولی چون خودشون آروم نیستن و منم بار اولم بود قاطی میکردم حسابی ترسیده بودن هی عزت احترامم میکردن😐

من مجردم مامانم می‌گفت با این وضع میخوای مهمونی هم بیای؟ گفتم معلومه که میام اولا دعوت کرده دوما کور خونده که منو بچزونه که منم قید داداشمو بزنم

کلا ارتباطم باهاشون زیاد نبود از سر یه ماجراهایی کلا ارتباطمو کم کرده بودم یه بار زنداداشم اومد تو خواب پتومو برداشت برد و چند تا رفتار مشابه دیدم ازش که خیلی بدم اومد هر چی هم داداشم گفت چیشده که نمیای خونمون هیچی نگفتم

بعد از این ماجرا هم زیاد خونشون نمی‌رفتم بیشتر به اصرار و التماس بچه ها دعوتم میکردن و میرفتم ولی نمیذاشتم برادرم یا بچه ها چیزی بفهمن رابطمون ظاهرا صمیمیه ولی بیشتر از روی احترامه وگرنه میدونه که چقد ازش آتو دارم و دلم خیلی باهاش صاف نیست

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792