ما یه اکیپ سه نفره داشتیم بعد دوسال با یکی از دوستامون(حسنا) کات کردیم به خاطر اینکه مارو به دوس پسرش ترجیح داد الان منو اون یکی دوستم موندیم (فاطمه) ولی من همش فکرو خیال میکنم که فاطمه با حسنا دوسته و باهاش حرف میزنه بعد این دوتا منو خر فرض کردن قبل اینکه کات کنیم یکی دو باری منو پیچونده بودن رفته بودن بیرون من گوشیه فاطمه رو دیدم فهمیدم (شایدم بیشتر پیچوندن)
تروخدا یکاری کنین من دارم دیوونه میشم همش استرس دارم