خودم بهترین درسو داشتم ولی سوهرم نزاشت برم سرکار یعنی دلم خیلی میخواد برم سرکار رفتم ارایشگری یاد گرفتم اونم دیدم علاقه ندارم نرفتم
گواهینامه دارم اما شوهرم بهم ماشین نمیده یعنی ماشینش ا منم عزیزتره براش
نه با دوستی رفت و امد داریم نه با کسی خودمونیم و خودمون یه دوست داشتیم که باهم شریکی یه وسیله برا کار گرفتیم شوهرم بهانه های چرت گرفت داره با اونام تموم میکنه که دیگه ماهی یه بارم اونارو نبینیم
تاحالا یه بار نزاشته یه جشن واسه دل خودم مثل تولد بگیرم همش عصاب خوردی راه انداخته
پول خدایی کم نمیزاره خسیس اصلا نیست
خودش بداخلاقه در روز یه بار ازم خبر نمیگیده هر جایی بریم حتما باید دعوا راه بندازه یعنی نمیشه دعوا راه نندازه مسافرت که نگم باید با چشم اشکی ببرتم با چشم اشکی بیاره زبونش خیلی تیزه دست به زن داره اونم خیلی زیاد
چند ماه پیش سقط داشتم رفتم فهمیدم مشکل کمبود تخمک دارم و اگه تا ۶ ماه حانله نشم برای همیشه محروم میشم و یائسه میشم گفتم اشکال نداره منکه شرایط نگهداری بچه رو خودم تنهایی دارم شوهرمم مالی کامل حمایت میکنه میدونمم با بچه خیلی خوبه و نمیزاره بچه ناراحت باشه لاقل بچه بیارم که زندگیم یه قدم جلو بره ولی اونم حالا نشانه های پریود دارم فکر کن تولدم باید پریود بشم
تازه داداشمم مریضی ژنتیکی داره اگه بچه دارم بشم ریسکه برامون چون شوهرم فامیله باید استرس بکشم تا تست ژنتیکی بدم که سالمه یا نه بنظرتون چرا باید امید داشته باشم به زندگی هم زندگی نبود بهتر نبود