سر سفره افطار بودیم آخرش داشتن دعا میکردن خطاب به من و یه دختر دیگه که ده سال ازم بزرگتره گفتن انشالله امسال اینا ازدواج کنن در حالیکه من از ازدواج متنفرم و همه میدونن منم گفتم یه جک ساختن میگن لازم نیست کسی رو ببرید ازمایش برای ازدواج همین که تو این وضع اقتصادی داره ازدواج میکنه شیشه میکشه همه یکم خندیدن یهو شوهر عمم گفت این غذا میخوره خون به جای مغز میره تو شکمش. به نظرتون حرف بدی زدم؟