رفتیم جشن پدرم مشروب خورد بهش نساخت حالش بد شد هی میخندید رنگ و روس پرید بالا آورد جشن کوفت مون شد منم باردارم انقدر حرص خوردم پشت سرم تا صبح درد میکرد سرما هم خوردم وای چه شب بدی بود ولی خداروشکر به خیر گذشت چیزیش نشد کاش مشروب حذف بشه از عروسی ها
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.