امروز رفتم ملاقاتی دانش آموزم که تصادف کرده بود و کل خانوادش متاسفانه فوت شدن و خودشم چند روزی تو کما بود تازه به هوش اومده رفتم ملاقاتی یه کادا کوچیکم براش گرفته بودم و اتفاقا یکی دیگه از همکارا و چندتا دانش آموزای دیگه هم اومده بودن وقتی برگشتم خونه مامانم میگه دانش آموز به تو چه ربطی داره ! به خاطر اینکه یه کم دیرتر رسیدم خونه میگه مگه تو چیکاره ای که پامیشی میری ! خیلی دلم شکست آدما چرا اینجوزین درسته من معلمم ولی واقعا حس مادرانه به دانش آموزام دارم اونم این طفلی با این شرایط خاص....
اونوقت الان که ستایش نشون میده همه میگن وای حشمت بده انیس بده در حالیکه پاش بیفته همه همینجورین !