یه زن بی درک و غیر منطقی و بددهن و زود جوش که وقتی عصبی میشه چشماشو میبنده و دهنشو باز میکنه و شروع میکنه به تخریب شخصیتی یعنی سر یه اشتباه کوچیک از نوزادی هر اشتباهی کرده باشی تا الان رو میکوبه تو سر آدم مسائل تلخی رو یادآوری میکنه که کلا فراموش کردی بعد جالبه روزه هم میگیره و قرآن هم میخونه فکر میکنه مادر خوب یعنی اینکه مثلا غذا بپزه چون غذا پخته میتونه هر چی دهنش در میاد به آدم بگه
منم همیشه از دست مامانم ناراحتم چند روز پیش بهم گفت گفت دهنمو باز. میکنم همه چی بهت میگم من هیچی بهش نگفته بودم هنوز دارم فکر میکنم که چرا اون حرفو بهم زد
تا حالا مادری رو دیدی که به خاطر شوهر اون یکی دخترش به این دخترش بی احترامی کنه و حرصش بده؟!
نه ندیدم ولی حالا که اینجوریه نمیتونی که بندازیش دور. فقط کمتر رفت و امد کن بعدشم اصلا حرفاشو جدی نگیر به خودت بگو اون نمیفهمه من که میفهمم پس نباید مهم باشه حرفهاش برام
نه ندیدم ولی حالا که اینجوریه نمیتونی که بندازیش دور. فقط کمتر رفت و امد کن بعدشم اصلا حرفاشو جدی نگ ...
میدونی من یه مدتی با شوهرم اختلاف داشتم و یه سری داستانا پیش اومد حالا بماند که طولانیه بعد خواهرمم دید من به مشکل خوردم پاشو کرد تو یه کفش که از شوهرش حق طلاق بگیره حضانت بچه بگیره ( خواهرم هفت سال از من بزرگتره) اینو گفتم فکر نکنی کوچیکتره و تاثیر گرفته کلا ذاتا نسبت به من سرزبون دار و سلیطه هست بعد یه بار که من و مامانم خونشون بودیم با شوهرش دعوا کرده بودن اصلا ما بیخبر بودیم شوهرش برگشت دادو بیداد کرد که آره هر کاری خواهرش نتونسته با اون شوهرش کنه این داره با من میکنه منم از اون موقع دیگه خونه خواهرم نرفتم خواهرم و بچه هاش میان خوته بابام میبینم ولی خونش دیگه نمیرم چون بیخودی به من بی احترامی کردن حالا مادرم با من دعوا گرفته عیددیدنی برو خونشون میگم دامادت به من بی احترامی کرده یه عذرخواهی هم نکرده پاشم برم دستبوس آقا! مادر من یه جای اینکه طرف منو بگیزه طرف اون دامادشو میگیره! در صورتیکه من بی تقصیر بودم تازه خواهرم مسخواست قهر کنه بیاد خونه بابام من جلوشو گرفتم گفتم بمون سر زندگیت