مادر شوهرم اینا میخواستم برن احیا خودشون آماده شدن زنگ من زدن ک بیا بریم گفتم باشه صبر کنید آماده بشم دوباره یک ثانیه بعد زنگ زدن ما داریم میریم گفتم شما برین شوهرم گفت مگه خری 😕 چون شوهرم خواب بود باید اون منو میرسوند بعد پاشد گفت بخاطر گوه ترین چیا من باید جیگرم خون بشه خیلی ناراحت شدم خب منظورش از گوه ترین من بود؟؟؟ خیلی ناراحتم